لورکا
یغما گلرویی، مترجم یا سارق ادبی؟ بخش اول
بازنویسی و ویرایش: افشین پرورش
ويسواوا شيمبورسكا
آدمها روی پل/ ویسواوا شیمبورسکا؛ ترجمهی مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد. نشر مرکز، ۱۳۷۷.
هر دوازده شعري كه يغما گلرویی به نام «ترجمه» به خورد مخاطب میدهد ، ازین کتاب رونویسی شده است.،(۱)
نامهای مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد درمقایسه ی زیر با علامت ( = ) علامت گذاری شده است.
يغما: اينجا نويسندهاي خفته، عتيقه مثل ويرگول.
یغما: قرار بود هراس از كوهها و درهها بگريزد / قرار بود حقيقت زودتر از دروغ به مقصد برسد.
یغما: حالا از سك و چمدانها در بيار / شالگردنهاي مچاله گلدار و راه راه و خال خال و چارخانه / كه مدت استفاده از آنها تمديد شده است.
هيچ روزي تكرار نميشود / دو شب شبيه هم نيست / دو بوسه يكي نيستند / نگاه قبلي مثل نگاه بعدي نيست.
يغما: حتا اگر كودنترين شاگرد مكتب زندگي بوديم هم / هيچ زمستان و تابستاني را تكرار نميكرديم /هيچ روزي تكرار نميشود / دو شب شبيه هم
يغما: بخواي و نخواي ژنات سايقه سياسي دارن! / پوستت تهرنگ سياسي داره / هرچي بگي انعكاس سياسي داره / حتا سكوتت سياسي تعبير
يغما: سينما را ترجيح ميدهم / گربه را و درخت بلوط كنار رود وارتا را ترجيح ميدهم / ديكنز را بر داستايوفسكي ترجيح ميدهم.
يغما: من قرص مسكنم / در خانه عمل ميكنم / در جلسه امتحان مينشينم
يغما: هنوز جواني! آقا! خانوم! / بايد سر و ساماني به زندگي بدهي.
پل الوار
ای آزادی (چهل و دو قطعه شعر) / پل الوآر؛ ترجمه محمدتقی غیاثی.نشر مروارید، ۱۳۵۷
يغما گلرويي یازده شعر از چهارده شعری که از الوار بعنوان ترجمه ارایه کرده است را از این کتاب رونویسی کرده است. (۲)غياثي: روي درختان، روي ماسه، روي برف/ روي سنگ و خون و كاغذ يا خاكستر / بر تاج پادشاهان / روي جنگل و كوير / بر آشيانهها و گلهاي طاوسي / بر بال مرغان هوا و بر آسياب سايهها / بر كف ابرها / بر زنگهاي رنگها / بر كورهراههاي بيدار گشته / روي بسترم، اين صدف خالي / روي موج آتش مقدس / بر لبهاي آماده دقيق، بسيار بالاتر از سكوت / بر تنهايي عريان، بر پلههاي مرگ / بر سلامت بازگشته / بر اميد بي خاطره / نام ترا مينويسم./ و به نيروي يك واژه / زندگي از سر ميگيرم/ من براي شناختن و ناميدن تو / پا به جهان گذاشتهام اي آزادي!
يغما: شب هرگز كامل نيست/ نشان به اين نشان كه من ميگويم/ در انتهاي غم هميشه دريچهاي باز است/ دريچهاي روشن.
يغما: واپسين شب حيات/ كوتاهترين شب عمرش بود/ انديشه اينكه هنوز زنده است/ خون را در مچ دستش ميجوشاند.
يغما: اي سپيده قدسي! با عصاي سپيدت/ راهي تازه را نشانشان بده/ اندامشان پوشيده از فضيلت و زخم است.
يغما: مرا ميخنداند، ميگرياند و ميخنداند/ به گفتنم وا ميدارد/ بي كه حرفي براي گفتن داشته باشم.
يغما: شب براي ما وجود ندارد/ هيچ زوالي بر ما چيره نيست / حق با بهار ماست.
يغما: نور هميشه آماده خاموشي است/ زندگي هميشه آماده آن است كه بگندد/ گرما به خودپسندان چيره ميشود/ صداي شعلهها را ميشنوم كه خندان از عطوفت سخن ميگويد/ صداي مردي را ميشنوم كه ميگويد رنجي نبرده است.
يغما: ما يكايك بسوي هدف نخواهيم رفت/ جفتاجفت ميرويم/ و چون هر يك ديگري را ميشناسيم/ همه همديگر را خواهيم شناخت/ و فرزندانمان/ به افسانه سياه گريه مردي تنها خواهند خنديد.
يغما: مردي مُرد كه براي دفاع از خود/ جز بازواني گشوده بسوي زندگي نداشت…/ واژههايي هستند كه حيات ميبخشند/ و اين واژهها معصومند.
يغما: من اين را بتو گفتم، به خاطر ابرها/ من اين را بتو گفتم، به خاطر دريا/ به خاطر درخت/ به خاطر دستان آشنا/ به خاطر چشمي كه چهره و چشم اندازي ميجويد/ و خواب، آسمان را به رنگ او در ميآورد/ به خاطر آن شب كه لاجرعه نوشيديم.
مارگوت بيگل
«پروا مكن كه رؤيا ببيني ، مارگوت بیگل ، دکتر حمیدرضا مجابی ، نشر روز، ۱۳۶۸»
یغما ده شعر از مارگوت بیگل را به همان ترتیبی که در ترجمه ی مجابی آمده ، رونویسی کرده است. (۳)مجابي: پروا مكن كه رؤيا ببيني/ رؤياهايي از خودت وزآنچه كه «نيستي»/ رؤياهايي از خودت وزآنچه كه «نداري».
يغما: از رؤياهايت مهراس!/ رؤياهايي از خودت و از آنچه نيستي/ رؤياهايي از خودت و از آنچه نداري.
يغما: دير زماني/ اندك زمان بودن/ هر دم/ دگر بار توان رفتن داشتن/ هيچ/ از براي هميشه.
ناظم حكمت
اکثر شعرهايي كه يغما از ناظم حكمت ترجمه كرده، از این دو كتاب رونویسی شده است:
آخرين شعرها، ناظم حكمت، ترجمه رضا سيد حسيني ـ جلال خسروشاهي، چاپ دوم: ۱۳۷۱
تو را دوست دارم چون نان و نمك، ناظم حكمت، ترجمه احمد پوري، نشر چشمه، ۱۳۷۲ (۴)خسروشاهي: بي انسان زيستم/ بي ترانه هرگز/ به عشقم خيانت كردم/ به ترانهاش هرگز/ ترانهها را به هر زباني كه خوانده شد فهميدم.
يغما: بي انسان زيستهام/ بي ترانه هرگز/ به عشق خود خيانت كردهام/ به ترانه هرگز/ ترانهها را ـ به هر زباني كه خوانده شدند ـ فهميدم!
پوري: تو مزرعهاي/ من تراكتور/ تو كاغذي/ من ماشين تحرير/ همسرم، مادر پسرم/ تو ترانهاي، من گيتار/ تو شهر مني/ زيباترين غمگينترين/ من پلههايي كه به تو ختم ميشود.
يغما: تو مزرعهاي، من تراكتور/ تو كاغذي، من ماشين تحرير/ همسرم!/ مادر پسرم!/ تو ترانهاي، من گيتار/ تو شهر مني! (زيباترين و غمانگيزترين!)/ من پلههايي كه به تو ختم ميشود!
يغما: شعرهايي كه مينويسم چاپ نميشوند/ اما خواهند شد!/ در انتظار نامهاي هستم/ شايد روز مرگ به دستم برسد/ اما خواهد رسيد.
يغما: در كودكي هرگز بال مگسي را نكند/ به دم گربهاي جعبه حلبي نبست/ زنبوري را در قوطي كبريت زنداني نكرد/ لانه مورچهاي را ويران نساخت/ بزرگ شد/ و اين همه آن بر سر خودش آمد.
فدریکو گارسیا لورکا
کتاب گزیده اشعار لورکا ، ترجمه زهرا رهبانی، نازنین میرصادقی، انتشارات نگاه، ۱۳۷۹
یغمای یغماگر یازده شعر از هفده شعر لورکا را از این کتاب به تاراج برده و رونویسی کرده است(۵)رهباني: شب زلال از راه رسيد/ آشفته از نقرهاي بي بها/ دختر اشكها/ تن خويش ميان شعلهها ميشست.
يغما: (كارتنكهاي بندباز/ در پيانوهاي خالي…)/ دختران با عاشقان خويش در سخنند/ و گلابتون گيسهاشان/ در هوا تاب ميخورد!/ (دنياي شال و دست و بادبزن!).
يغما: بر جسم و جان خويش/ مهر لبان ترا جستجو ميكنم/ فواره باد را غرق بوسه ميكند.
يغما: اي آوريل الهي!/ جمجمههاي شكفته را پر كن/ از آشيانههاي طلايي.
از آنجا که «تمام کودکان جهان شاعرند» ، نمادی از تبحر وتسلط «یغماگلرویی» در ترجمه از زبانهای مختلف ، به شمار می آید ، لازم دانستم این نگاشت را به این کتاب اختصاص دهم و تا شما را با یکی از دروغگوترین و وقیح ترین سارقان و جاعلان تاریخ ادبیات جهان ، بهتر آشنا کنم. «جاعل» از این نظر که او تنها به زبان فارسی تکلم می کند و بدون داشتن توانایی فهم و درک و کلام و خوانش زبانهای دیگر ، خود را به عنوان «مترجم» به همگان معرفی می کند و صد البته «سارق» از این منظر که که با سرقت از متون و اشعار ترجمه شده توسط دیگران ، آنها را به نام ِ خود ثبت می کند. یغما در کمال گستاخی و وقاحت ، شانزده جلد کتاب ترجمه شده توسط دیگران – از زبانهایی که خود کوچکترین آشنایی با آنها ندارد ، را حاصل ِ تلاشهای خود در امر ترجمه می داند.
ساده لوحانه است اگر تصور کنیم مدیران دو نشر دارینوش و نگاه، در پروبال دادن به این راهزن ادبی ، نقشی نداشته اند.درست است که در سال ۱۳۹۰ اداره ی کتاب به علت شکایتهای متعدد ناشران و مترجمان ، با ممنوع کردن انتشار ترجمه هایی که نام یغما گلرویی بر آنها خورده ، اتفاقی نو و حرکتی شجاعانه را درتاریخ نشر کشور ثبت کرد ، اما زمانی که یغما گلرویی در واکنش به این ممنوعیت ، به دروغ متوسل شد و شایعه ی ممنوع الفعالیت بودن بخاطر «حمایت از جنبش سبز» را رسانه ای کرد ، این اداره و وزارت ارشاد در قبالش سکوت کردند. سکوتی که برای من قابل درک نیست. همانگونه که سکوت بی دلیلشان در قبال عمل خودسرانه ی گلرویی در بیرون کشیدن کتابهایش از نمایشگاه کتاب امسال ، جای سوال دارد. یغما بخاطر انتشار همین پرونده های ترجمه، برای رودررو نشدن با مخاطبان و پرسشهای آنان، از نمایشگاه گریخت.
امیدوارم پرونده ی این رسوایی، توسط خبرنگاران سرویس فرهنگ و ادب رسانه ها پیگیری شود.
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
بر بلند کاج خشک کوچه بن بست”
«احمد شاملو»
۱)
تمام كودكان جهان : شيوه مصرف ۱۵۷ / آدمها روي پل: دستور مصرف ۱۰۹
تمام كودكان جهان : امكانات ۱۵۸ / آدمها روي پل: امكانات ۴۶
تمام كودكان جهان : ستايش منفيبافانه خود ۱۶۰/ آدمها روي پل: ستايش منفي بافي در مورد خود ۸۶
تمام كودكان جهان : بچه اين زمونه ص ۱۶۱/ آدمها روي پل: بچههاي اين دور و زمانه ص ۴۳
تمام كودكان جهان : عشق در نگاه اول ص ۱۶۳/ آدمها روي پل: عشق در نگاه اول ص ۲۵
تمام كودكان جهان : هيچ چيز تكرار نميشود ص ۱۶۵ / آدمها روي پل: هيچ چيز دوبار اتفاق نميافتد ص ۶۰
تمام كودكان جهان : لباسها ۱۶۷/ آدمها روي پل: پوشاك ۸۴
تمام كودكان جهان : نابودي قرن ۱۶۸ / آدمها روي پل: انقراض قرن ۸۷
تمام كودكان جهان : زندگينامه نويسي ص ۱۷۰/ آدمها روي پل: زندگينامه نويسي ۱۲۳
تمام كودكان جهان : عدهاي شعر را دوست ميدارند ۱۷۱ / آدمها روي پل: بعضيها شعر را دوست دارند ۴۱
تمام كودكان جهان : تشييع جنازه ۱۷۲ / آدمها روي پل: تشييع جنازه ۵۷
تمام كودكان جهان : سنگ گور ۱۷۴ / آدمها روي پل: سنگ گور ۱۴۳۲)
تمام كودكان جهان: اي آزادي ۱۱۳ / اي آزادي: اي آزادي۸۶
تمام كودكان جهان: لبخند ۱۱۸ / اي آزادي: يك لبخند ۳۲
تمام كودكان جهان: هواي تازه ۱۲۰ / همچون كوچهاي بي انتها: هواي تازه ۳۸۰
تمام كودكان جهان: آگهي ۱۲۱ / اي آزادي: آگهي ۴۰
تمام كودكان جهان: به زناني كه ميانديشند ۱۲۲ / اي آزادي: به زناني كه آنان ميانديشند ۲۴
تمام كودكان جهان: عاشق ۱۲۴ / اي آزادي: زن دلباخته ۳۰
تمام كودكان جهان: بهار ۱۲۵ / اي آزادي: بهار ۳۶
تمام كودكان جهان: سرود قدرت عشق ۱۲۷ / اي آزادي: سرود نيروي عشق ۱۲۱
تمام كودكان جهان: آهنگ دل من يه آهنگ موندگاره ۱۲۹ / اي آزادي: آهنگ دل من آهنگي جاوداني است ۴۶
تمام كودكان جهان: ما يكايك بسوي هدف نخواهيم رفت ۱۳۱ / اي آزادي: ما تنها بسوي هدف نميرويم ۱۳۲
تمام كودكان جهان: در مرگ گابريل پري ۱۳۲ / اي آزادي: در مرگ گابريل پري ۷۵
تمام كودكان جهان: من اين را به تو گفتم ۱۳۴ / اي آزادي: من اين را به تو گفتم ۳۴۳)
خوانندگان ميتوانند اين ده شعر را به همان ترتيبي كه در كتاب پروا مكن كه رؤيا ببيني آمده است صفحات ۳۳ تا ۴۵ ، را در صفحات ۴۵ تا ۵۴ کتاب یغما مشاهده کنند.۴)
آخرين شعرها، ناظم حكمت، ترجمه رضا سيد حسيني ـ جلال خسروشاهي، چاپ دوم: ۱۳۷۱
شعرهاي: اتوبيوگرافي ۵۷ ، آرزو ۶۰ ، ترانهها ۶۲ ، خيانت به وطن ۶۷ ، برگريزان ۶۹ ، جدايي ۷۱ ، به نويسندگان آفريقا و آسيا ۷۲ و چيزاي ديگه ۸۱ ، رؤياها ۸۲ ، مردن ۸۳ و تشييع جنازه من ۸۴ ، در كتاب يغما به ترتيب در صفحات ۱۲۵ ، ۸۴ ، ۹۵ ، ۱۵۹ ، ۱۱۹ ، ۸۹ ، ۱۳۳ ، ۱۲۳ ، ۱۳۱ ، ۷۹ و ۱۸۲ رونویسی شده است.تو را دوست دارم چون نان و نمك، ناظم حكمت، ترجمه احمد پوري، نشر چشمه، ۱۳۷۲
شعرهاي: دوستت دارم ۶۱ ، ترانهها ۶۲ ، تو ۶۳ ، خوشبيني ۶۴ ، انديشيدن به تو ۶۵ ، مرد خوشبين ۶۶ ، پيراهن ۷۰ ، جدايي ۷۱ و آنژين صدري ۸۰ را نيز در صفحات ۳۹ ، ۵۰ ، ۸۴ ، ۸۸ ، ۶۰ ، ۹۹ ، ۴۴ ، ۱۲۲ و ۸۸ میتوانید مشاهده کنید.
۵)
تمام كودكان جهان: ترانهاي كوتاه براي سانتياگو ۸۷ / گزيده اشعار لوركا: تصنيفي كوتاه براي شهر سانتياگو ۸۶
تمام كودكان جهان: آوازهاي نو ۹۰ / گزيده اشعار لوركا: آوازهاي نو ۳۷
تمام كودكان جهان: ترانه بهاري ۹۱ / گزيده اشعار لوركا: ترانه بهاري ۳۵
تمام كودكان جهان: شب ۹۵ / گزيده اشعار لوركا: شب ۴۹
تمام كودكان جهان: آمپارو ۹۶ / گزيده اشعار لوركا: آمپارو ۵۳
تمام كودكان جهان: غرناطه ۱۸۵۰ ، ۹۷ / گزيده اشعار لوركا: گرانادا و ۱۸۵۰ ، ۶۵
تمام كودكان جهان: دگرگون ۹۸ / گزيده اشعار لوركا: به گونهاي ديگر ۸۰
تمام كودكان جهان: مردن در سپيدهدم ۹۹ / گزيده اشعار لوركا: به سحرگاهان مرد ۷۴
تمام كودكان جهان: خيابان خلوت ۱۰۰ / گزيده اشعار لوركا: خيابان خاموشان ۷۳
تمام كودكان جهان: ترانه ميخواهد نور باشد ۱۰۱/ گزيده اشعار لوركا: ترانه ميخواهد كه نور باشد ۸۲
تمام كودكان جهان: قصيده دختر طلايي ۱۰۲ / گزيده اشعار لوركا: قصيده دختر طلايي ۱۰۵